تو مال من باش...من این لباس ها را آتش میزنم...!
تو زندگی هممون یه سمیره هست...
که تحمل نبودنش مرگه...که وقتی زندگیت دستشو گرفته و با خودش میبردش سینه می دری و نعره میزنی :
رضا!...سمیره حُبّی....یعنی مال منَه...یعنی عشق منَه...اما ولی....بیای جلو میکُشُم!!
عقلت بگه بزن،بذار نابود شه...بذار فکرش بمیره...
ولی تو دستتو از رو ماشه ورداری و فکر کنی چقدر این آدمی که به تو و دوست داشتنت پشت کرده و داره تنهات میذاره رو دوست داری...!
کاش همون لحظه یکی بود...تکونمون میداد...یه سیلی میزد تو گوشمون و میگفت : بزنش فؤاد...قبل اینکه قلبتو نشونه بگیره و نفستو ببُره بزنش...
+
خوشا فصلی که دور از غم...همه شانه به شانه... |صحنه ی فیلم روز سوم | مهدی ساکی دانلود