خلاصه اینکه...عشق اول می کند دیوانه ات!!^_^
خیلی اتفاقی برخوردم به یه مقاله ای به اسم " چرا عشق اول را فراموش نمیکنیم؟!"!!
دلایلش اصلا برای من منطقی نبود!اینکه چون اولین بار عطش عشقو در سینه حس میکنی و این شِر و وِرا!!
فک کنم خودمو مثال بزنم قضیه راحت تر جا بیفته!!!
عشق اول من برمیگرده به 11 ،12 سالگیم!
اینجانب در فراق یار شعرها میسرودم و نامه ها مینوشتم و اشک های گراز وار سر میدادم که چرا طرف نمیدونه من دوسش دارم خب!!
یعنی انقدری مکمل هم بودیم که دو تا تیکه پازل انقد به هم نمیخوردن!
ایشون یه پسری بود بسیار لاغر...با قدی به قاعده 2 متر و خورده ای!!!
حالا من چی؟! الانشم که قدم به کمال رشد رسیده 1 متر و 59 سانتی مترم!!دیگه اونموقع در حد دو سه وجب باید بوده باشم!!
وزنمم که نگم دیگه....به حدی گرد بودم اونموقعها...که منو میبردی بالای تپه هموار،و اونجا یه انگشت خفیف بهم میزدی،تا خود امپراطوری قدیم گوگوریو قل میخوردم!
موهامم که اونموقع از الان فِر تر بود...قشنگ یه چیزی بودم شبیه اون +ببعی تپله تو شاون د شیپ!!
حالا ما دو تا رو که کنار هم تصور کنین کاملا متوجه میشین که چرا آدم عشق اول و سلایق اونموقعشو یادش نمیره!!
تازه طرف سرباز فراری م بود...
فک کنم اگه میفهمید یکی مث من عاشقش شده خودش میرف پاسگاهی چیزی خودشو تحویل میداد میگفت چندسالم بهش اضافه خدمت بزنن!!!
+خطاب به داداش عزیزم!!اگه این پستو خوندی بعدا به روم نیار!!بهت نگفته بودم!
پ.ن :یه +کاور آهنگ به آدم ثابت میکنه موسیقی ایران در چه حدی در حال انحطاط و متلاشی شدنه!!همین یاسر بینام فیوریت سینگر خیلیاس! :|
پ.ن 2 : عده ی کثیری از استادان زبان و ادبیات انگلیسی دانشگاه آکسفورد بعد از مشاهده ی BAY BAY بر سطح این کاور...خشتک دران به مرزهای ایران گریز نمودندی و تقاضای پناهندگی در کشور عزیزمون رو داشتن تا در رکاب این استاد بزرگ وار درهای جدیدی از ادبیات انگلیسی به روی قلب و روحشون باز بشه!!!
+ 6/دی
As the music dies....