ظاهر vs باطن
یعنی هرجور که حساب کتاب کنی نمیشه هضم کرد که بعضی آدما همیشه فرهیخته باشن و لایف استایلشون مادام العمر به های کلاس ترین شکل ممکن باشه!به هرحال گل با گل که فرق نداره...بواقع در بطن هممون یه نوع گل استفاده شده.نمیشه ما اینطوری اونا اونطوری!
شما همین شمس و مولانا رو در نظر بگیر که هرشب میرفتن سماع،با نوای دف وتنبک و تار پیچ و تاب میخوردن و چین دامن پخش میکردن هوا و به حالت خلسه و عرفان ورود مینماییدن و هرکسیم که نظاره شون میکرد در دل غبطه میخورد ومیگفت که کاش من نیز در زندگی اینگونه از ظواهر پوچ دنیوی دست میبریدم و خود را وقف مدارج بالای عرفان مینموییدم!...نمیشه که همش همچین!من مطمئنم یه شب جمعه ای وسط هفته ای چیزی بوده که اینا جمع شن دور هم...تشت وارونه کنن روش ضرب بگیرن،مولانا بره وسط هلیکوپتری بزنه...بعد همچنان که دستاش پشت گردنشه و داره کمرشو مث عقربه ی ساعت شماطه دار ۳۶۰درجه میگردونه،شمس شاباش بذاره دهنش!
یا مثلا جورج کلونی-که فتبارک الله جدا- که همیشه با پرستیژ و جنتلمنه و انگارکن از همون بدو تولد کت شلوار به تنش وصله پینه بوده و بند نافشو از رو کراواتش چیندن،یحتمل تو خونه ش بلوز کهنه گل گشادشو نصفه نیمه میکنه تو پیژامه ی سفیدش که روش گوسفندای آبی صورتی داره،بعد میشینه رو سفره قرمه سبزی میخوره با از این پیازا که مشت میزنن هشتر و وشتر میشه!(بزرگوار خودشون فرموده بودن قرمه سبزی دوس دارن)
حالا برعکسشم وجود داره...مثلا همین خودمو مثال بزنم براتون جا بیفته...من همیشه که همینطوری بی شعور و بی درک نیستم که!بعضی وقتا خیلیم معقول به نظر میام!یا مثلا درسته که کل هفت تا قسمت اره (saw) رو نشستم با عشق دیدم و همه ی صحنه های خون و خون پاچیش به در و دیوارو بلعیدم،ولی دلیل نمیشه با هر بار دیدن فهرست شیندلر به پهنای صورت اشک نریخته باشم و به هرچی دستم اومده خنج نکشیده باشم!
یعنی میخوام بگم انسان حد متعالی پارادوکسه و شما نمیتونی از روظاهرش باطنشو دریابی!
البته این پیامو میتونستم با گذاشتن ازین عکسایی که خط صافه بعد کج و لوج به نظر میاد منتقل کنم،زیرشم بنویسم با چشمهایی که اینقدر خطای دید دارند یکدیگر را قضاوت نکنیم!منتها دلم خواست شرحش بدم که شما کامل درکش کنین و خدای نکرده این یه لقمه پولی که از وبلاگ در میارم حروم نباشه.