نامه ای به گرل فرند پسر همسایه!
با سلام و درود خدمت شما بانوی صبور!(لعنت بر اون سلیقه گندت بیاد!)
احتراما به استحضار میرساند:
عزیزم!دلبندم!خانوم گرامی!اسپیروژیر!دست از سر زندگی من وردارین!من خواب دارم،درس دارم،زندگی دارم!به این برکت خستم کردین!!!
وقتی میگه ساعت 10 شبه برو خونه آدم باش برو دیگع!!!خو پسر مردمو سگ میکنی میاد تو کوچه زیر پنجره بیصاحاب اتاق گل گرفته ی من با توی زبون نفهم داد و بیداد میکنه!
وقتی میگه به اون شمارم زنگ نزن دست مامانه آسکاریس دو سر داری زنگ میزنی؟!
بعد دو سال هنوز نفهمیدی بدش میاد بهش بگی چرا جواب تلفن نمیدی بهش بی اعتماد باشی؟!
یه جو شعور نداری اون مانتو قرمزه رو -که تف ماشین لباس شویی بهش بخوره رنگش بره،گیرکنه به درخت جرواجر شه به حق 5 تن- نپوشی وقتی تنها تشریف میبری بیرون؟!
ینی انصافن نمیدونی ساعت 3ظهر خوابه نباید زنگ بزنی بیدارش کنی آمبونیا اسپینواز؟!
همین کارا رو میکنی نمیگیردت دیگه!
خواستم بگم...یا آدم شو..یا به هفتا حفره نمای جلوی باب اسفنجیم قسم،یه بار دیگه زیرپنجره من زرت و پرت کنه تختمو از پنجره ول میدم بخوره تو سرش ازین زندگی خلاص شه!
تموم!!!!
پ.ن:ملت شبا زیر پنجرشون یه پسر خوشگل موشگل گیتار میزنه واسشون بعد موهاشونو پرتاب میکنن پایین،طرف آویزونش میشه میاد تو اتاق تا صبح با هم نقدی بر مارکسیسم مرتضی مطهری میخونن اونوقت من بدبخت باید عربده کشیای اینو تحمل کنم!