تویِ تلخ بی معرفتِ بی معرفت!

 

حکایت رفاقت من با تو ،حکایت "قهوه" ایست ،
که امروز به یاد تو .....تلخِ تلخ نوشیدم !
که با هر جرعه ،
بسیار اندیشیدم... ،که این طعم را دوست دارم یا نه ؟!
و آنقدر گیر کردم بین دوست داشتن و نداشتن ،
که انتظار تمام شدنش را نداشتم !
و تمام که شد ،فهمیدم ،باز هم قهوه می خواهم !
حتی ،تلخِ تلخ !
شبیه "باز هم " ماندنِ من ،
با توی تلخِ بی معرفتِ بی معرفت ...

#عاطفه_اکبری_فر


پ.ن :من!احساسی طوری!!! :))

MasiRika ۱۳ نظر

یک له شده مینویسد!!

خانوم محترمی که با یه متر فاصله از فرد مذکر کناریت نشستی!

درسته هرکسی یه عقایدی داره..یه ارزشایی داره...یه خط قرمزی داره!

ولی قربون شکل ماهت برم،من جوری پهن شدم رو شیشه ماشین که فی نفسه فرقی با عکس پرس شده ی کارت ملیم ندارم!!

تاکسیه عزیزدلم!ورزشگاه آزادی نیس 80 هزار نفر جمعیت داشته باشه که!!!!گنجایش سه نفرو داره اون پشت!

اونطوری که تو به اندازه 2 نفر بین خودت و طرف جا وا کردی من باید برم تو صندوق عقب بشینم!!!!

بعدشم!

بنا به شواهد اینطور که طرف خواب آلوده و دهنش قد تمساح بازه ..یحتمل سلولاشم خستن!!

در حقیقت تا گیرنده های حسیش بهش انتقال بده که بهش چسبیدی تاکسی به مقصد رسیده!

یه ذره مراعات کنین خواهشن!!

همین دیگه...مرسی! :|

MasiRika ۱۰ نظر

ببخشیدا...ولی کنترلمونو میدادی دست خودمون بهتر نبود!؟

خداجون ببخشید قربون دستت میشه یه دیقه بری تو کنترل پنل من؟!

پسوردمو بزن...برو تو قسمت setting

اون گردالی صورتیه هس که روش نوشته  body ...اونو بزن!

برو تو  Body temperature !

حالا اون فلشه رو از اون قسمت آبیه که رو دمای -273 درجه س  بکش رو دمای 100+ درجه که قرمزه!!

اوخیش!مرثی!!!


پ.ن :ببخشید باز مزاحم شدم! دیگه تا log out نشدی لطفن یه سر برو تو mood .... تیک sleepy  رم بردار!!


پ.ن 2 :میگم... جسارتن اگه دوس داشتی پسورد و یوزرنیممو بده کاری داشتم خودم برم...دیگه وقتتو نگیرم!

MasiRika ۱۳ نظر

...خاک در سرای تو..!

شاه‌نشین چشم من ، تکیه گَهِ خیال توست            جایِ دعاست شاهِ من...بی تو مباد جای تو !  


 #حافظِ جان

MasiRika

ازون دست آهنگ حال خوب کن ها!!

انریکه جای این همه شر و ور گفتن و چرت و پرت خوندن

اگه ماهی یه بار یدونه آهنگ بده بیرون

از اول تا آخرش فقط داد بزنه : "somebody wants you... "

از نظر من نذرشو به موسیقی تمام و کمال ادا کرده!!...

 


پ.ن 1 : Somebody wants you....Somebody needs you....Somebody dreams about you every single night....Somebody can't breath without you, it's
lonely....Somebody hopes that one day you will see.....That Somebody's Me

پ.ن 2: 
جدیدن یه آهنگی به گوشم خورده ...که شادمهر جان توش اذعان داشتن که:"با اینکه آرزوهامون به خوابو رویا محدوده..."و " ما وارث دردیم " و ازین بساطا!!

ما یادمون نمیاد...شمائم یادتون نیاد که یه زمانی داداشمون میخوندن "وای که جای دل تو سینت..انگار که سنگ و سربه...بگو از کجا آوردی ...اون چشای مثل گربه"

و بعد یه سری خوشحال عربده میزدن که "بگو از کجا...بگو از کجا...بگو از کجا آوردی؟!"

 

پ.ن 3 : Enrique Iglesias - Somebody's Me.mp3

MasiRika ۱۲ نظر

هرکی بستنی خواست از الان اسم بنویسه!^^

من هنوز قانع نشدم که ابرا بستنی وانیلی نیستن و یه مشت بخار آب معلق تو هوان...

حالا هرچقدم که میخوای مستندات علمی ارائه بدی بازم من سر عقیدم هستم!

یه روزی میشه که با یه بالن و کلی قیف بیسکوییتی میرم تو آسمون و واس همه بستنی میارم!...


پ.ن 2:یه یارویی ماهی یه بار بهم زنگ میزنه و میگه "ببخشید شما مریم نیستین؟! " و منم میگم"نه!" و میگه "چرا نیستین؟!" ..این عمل هرماه به صورت رِندوم انجام میشه و کار به جایی رسیده که تا "ب"ی "ببخشیدو میگه من میفهمم ایشونه و زرتی میزنم قطع میکنم!

خواستم از همین تریبون بهش اعلام کنم:دوست محترم!!من که مریم نیستم!ولی اگه مریمم بودم و تو ماهی یه بار میون بدبختیا و گرفتاریا یادم میفتادی و ازم خبر میگرفتی یحتمل دیگه جواب سلامتم نمیدادم!!! پلیز  آدم شو!

MasiRika ۹ نظر

اندر احوالات این روزای من!!

خیلی ناگهانی میون این همه مشغله و درس و گرفتاری دلم خواست پست بذارم!!
دیدم همه راجب اول مهر و باز شدن مدرسه و پاییز و هوای دونفره و چتر و این بساطا دارن حرف میزنن..
فک کردم دیدم ما که کلن بارون چیز جدیدی نیس واسمون!!12 ماه سال اینجا سیله،یه نفرو میخوای چترو واست خرکِش کنه بیاره!!حالا اگه شما بهش میگین دو نفره من حرفی ندارم!^^
ازونورم دیدم این شعر "مدرسه ها واااااا شددددده" و بطبع نیز همهمه ای نیز برپا شده پشت بندش، که با صدای انکرالاصوات یه سری بیکار مدام اول مهر هر سال ریپیت میشه هم مناسب حال من نبود!!چون مدرسه ی ما از تیر ماه درش به روی همگان باز بود و همهمه نیز هر روز شنبه با زدن درصدای ترگل ورگلمون روی بُرد برپا میشد!!
گفتم یکم راجب دبیرای محترمم بنویسم!که اگه خدا عمری داد و چار سال بعد اومدم پستای قدیمیمو بخونم چشمم بیفته به این پست و چیلیک چیلیک اشک بریزم!!

یه دبیر ادبیات داریم!!به شدددت جنتلمن مآب!!ینی انقدر  این آقا متشخصه!انقققدر  جذاب حرف میزنه!انقددددر  از نظر ظاهر کامله!انقققدر  روشنفکر و باشخصیته و با سواد و تحصیلکرده س که حال آدم بهم میخوره!! 
ینی ازون دسته آدماس که از در کلاس که خارج میشه تا دم در مدرسه 10 نفر دورش کردن که از سخنان لطیفش بهره مند بشن،دونفر از سر و کولش آویزونن که سوال قرابت معنایی (!!!) بپرسن!!چارنفر پاشو بغل کردن همگام باهاش رو زمین کشیده میشن!!سه چهار نفرم در پی ایشون در حال دویدنن که از اجتماع ایجاد شده عقب نمونن!
ینی عمیقن منو یاد اون صحنه ی انیمیشن شگفت انگیزان میندازه که گوله های گردالی مشکی سمت باب (مستر شگفت انگیز) پرتاب میشد و عین چسبونک بهش میچسبید،باد میشد نمیذاشت راه بره!!!

یه معلم شیمی داریم!این عاقا کلن معتقدن که "خانوما!شما از استوکیومتری کوفت هم بلد نیستین!"
ینی قدرتی که ایشون در پودر کردن فرد،و ردکردنش بصورت افقی از زیر در دارن،ازین دستگاه ماشین کوبای گنده با اون عظمتشون ندارن!!

و در آخر!!یه معلم ریاضی داریم....عشق ترین معلمی که من در طول دوران تحصیلیم داشتم!در این پست هم بهشون اشاره ای نموده بودم!
اصلن فک نکنین این علاقم بهش بخاطر اینه که این آقا بسیار رفتار ملیحی داره یا زیادی مهربون وهپیه و این حرفا!!خیر!!به هیچ وجه!!دوسش دارم چون خودشه!!
ینی جوریه که این پتانسیلو داره تو کلاس وقتی گشنش شد از بچه ها پتی بور بگیره بزنه تو چایی بخوره!!در همین حد ریلکس و لاولی!!!
اِنی وِِی...ایشون هیچ اعتقادی به نورون حسیِ حساس به گرما و سرما نداره!!ینی فرقی نداره آفتاب با زاویه 90 درجه و بصورت عمود بتابه یا چله زمستون باشه و برف گوله گوله بشینه رو زمین!!در هر صورت کولر کلاس باید رو دمای 16 درجه باشه و یه پنکه اون جلو روشون تنظیم شده باشه و با بالاترین قدرت براش بال بال بزنه!!!
اصلنم مهم نیس واسش که داره به یه سری یخ منجمد مثلثات یاد میده!!
میدونم که یه روزایی خیلی دلتنگش خواهم شد...

MasiRika ۶ نظر

که یادت نیاد تولد من چند پاییزه!!:)



چند روزه عکس پروفایل تلگرام و پست اینستای همه ی عزیزان شده این شعر خواجه امیری!

از یه فروردینی مغرور بگیر تاااا یه شهریوری خاص و یه بهمنی خسته!

لپ کلام اینکه...الان هرطرف میرم یادم نمیاد ایشونان تولدشون چند پاییز بوده!!فک کنم دیگه دلم واس هیچکودومشون نمیریزه! :|

نکنین ازینکارا!!!



 



پ.ن : کاش یه روزی نیاد که یادش بره تولد من چند پاییزه! :)
 

 

MasiRika ۱۰ نظر
کمی‌ از «منـ»ی که دوست داشتم باشم...
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان