امروز که عمیقا به ۱۸ سالگی ام چنگ میزنم...
میدانم،دیروز زنی هستم که آغوش حریصش را برایم باز کرده تا همه ی نطفه های حسرت را بر همه ی دیروزهایش ببندد..
و میدانم،فردای دخترکی هستم که میخواست دست امروزم را بگیرد و با خود ببرد،تا کمی زودتر بزرگ شود..
دخترکی که نت به نت امروز را بداهه مینواخت...بی آنکه بداند زندگی سازش را جور دیگری کوک میکند...
من...همه ی حسرت هارا...همه ی بودن هایی که نیست و درد نبودنش گر میگیرد را...همین امروز...داغِ داغ میبلعم...
و برای فردایم،تنها مشتی لبخند ته نشین میکنم...!
1395/9/28
#هجده_سالگی_نوشت
+و تنها صداست که میماند... :)
خدا نکنه یه نفر با هزار جور پوزیشن لبخند زدن جلو آینه ،
یه چال کم عمق کج و کوله اندازه ی سوراخ جوراب توله مورچه
تو منتها الیه سمت راست گونه ش پیدا کنه....
تا تو همه ی عکسای دسته جمعی سه رخ واینسته کل جمعو معطل استحضار کردن اون چال وامونده نکنه
و به زور و زحمت اون نقطه ی مبهمو به نمایش نذاره
ول کن کن ماجرا نیس!!!
حال نوشت!:به شخصه معتقدم...اونجایی که شاعر میفرماین :"همه درد دنیا...یه شب درد من نیست.." ، منظورش درد فراغ یار و این صوبتا نبوده...قطع به یقین میگم دوستمون اون لحظه مث الان من مژه درد داشته...!!
+بیا تا مرا بود نیمه جانی... :)
هرچی فکر میکنم میبنیم هدف خدا از آفرینش بعضی آدما،
نمیتونه چیزی جز "تست کردن ماکزیموم پتانسیل بیشعوری
در اشرف مخلوقات" باشه...!
+دارم تلو...دارم تلو...از نیستی مستم ...حالا دکارت مسخره ثابت کند هستم...! #مهدی_موسوی_❤
pic: @jesuso_ortiz
یعنی حتی یه نفر از شماها وقتی میاد اینجا حس نمیکنه من همونیم که باید براش
یه کتاب شعر بنویسه و صفحه اولش کل اشعارشو بهش تقدیم کنه و
بگه : " تقدیم به اویی که ترانه هایم از برای او جان گرفته اند" ؟!
یا حداقل از من بخاطر بودنم تشکر کنه؟! :(
یعنی حتی یه نفرم نه؟!
پ.ن:همیشه دلم میخواسته خواننده اپرا بشم...هیشکی نیس رو من سرمایه گذاری کنه؟!...
...گفتم ای بی درد در عشق تو بیخود گشته ام...گفت عاشق نیست این،از خود خبر دارد هنوز/.
وجود سحر قریشی یا نیما شاهرخ شاهی تو یه فیلمی...به نوبه خودش دال بر مقوا بودن فیلمه!!!
پ.ن:میخواستم اسم پوریا پورسرخم ذکر کنم...منتها بخاطر "روز سوم" ازش گذشتم! -_-....البته استثنا قاعده رو نقض نمیکنه!!
پ.ن2 : یه قانونی هس تو خونه ی ما...که حتی اگه اطلاعی از شکلات وا نشده ی منتها الیه سمت راست زیپ کوچیکه ی جیب مخفی کوله پشتیت نداشته باشی هم...باز هممورچگانی به آن دست خواهند یافت..اگه یه روز دیگه این وب آپ نشد بدونین منم خوردن!
+ چندروز نبودم...همه رفتن..حس آخرین انسان بازمونده ی کره ی زمینو دارم...
اینجوری که هوا داره به درجه های زیر صفر نزول میکنه،
برای «زنی تنها در آستانه ی فصلی سرد» بودن آدم نیازمند یه شلوار بگ میشه که بتونه زیرش دو سه تا شلوار پشمی رو هم بپوشه...
یه شال گردنم سه بار ۳۶۰ درجه بچرخونه دور چک و چونه ش،جنسیتشم قابل تشخیص نباشه...
پ.ن:به درجه ای از عرفان رسیدم...که هر قدبلندی رو تو کوچه خیابون میبینم حس میکنم خدا در حین خلقش واسش گل (gel)کم آورده بوده،قبل اینکه من خشک بشم یه مشت گل از رو سر من ورداشته چسبونده به اون...
-اون پیرزنه خوبه یا بد؟!
-شخصیت خاکستری انیمیشنه...نه خوبه نه بد..!
-گربه هه چی؟!
-نگین جان گربه س!حیوونه!خوب و بدش چیه این وسط؟!
-راس میگی...فقط آدمان که خوب و بد دارن!!!.... :)
پ.ن ۱ :نمیدونم یادتونه یا نه!حتی نمیدونم دیدینش یا نه!فقط میذارمش واس کسی که همون حسی رو با شنیدنش داره که من دارم..
...اگه بعد از مدتها..سراغ دوستی رفتین...و اون از روزای نبودتون گله ای نکرد...بدونین که خیلی وقته فاتحه ی اون رابطه رو خونده!!...
1.
[در حال مشاهده ی کنسرت مهستی با هنرنمایی دختر نازش!! ]
+من : ینی به قد و قواره ی دخترش نگا نکرده که میگه سحر دختر نازم!؟
-مامانم : همه ی مامانا بچه هاشونو خوشگل میبینن..
+یعنی توام منو خوشگل میبینی؟!
-تو استثنائی! :|
2.
[درحالی که دارم یه شعر از حافظ براش میخونم]
+مامان نگا چقد شعرش قشنگه...آخه این حافظ لعنتی چجوری میتونه انقد خوب شعر بگه؟!
-حافظ اگه مث من هم سر کار میرفت،هم کارای خونه رو میکرد،هم غذا درست میکرد،هم کلی ورقه ریخته بود رو سرش که تصحیح کنه و از همه مهمتر بچه ای مث تو داشت که باهاش سر و کله بزنه دیگه یه بیت شعرم ازش تراوش نمیکرد!
3.
[عکس العمل مامانم بعد اینکه دید اسم مشاورم که کیوانه رو تو گوشیم سیو کردم "کیوی ژون!:دی"]
-18 سال از عمرمو پوچ کردم با تربیت تو!:|
4.
[خطاب به من و داداشم وقتی داریم ادای خواننده های موردعلاقه ی همدیگه رو درمیاریم]
-جای شما دوتا مزرعه ی کلم پرورش میدادم بیشتر به نفعم بود!!!
....و در آخر
مادر عزیزم!!
کاش میدیدی چجوری کورسوی امیدو در نطفه میکشی وقتی ازت میپرسم ژاکتمو ندیدی؟!...و تو میگی چرا دیدم!...ومن با شوقی وصف ناپذیر میپرسم کجاست؟!..و تو میگی کوله پشتی انداخته بود داشت میرفت کوهنوردی...
با وجود علاقه ی سرشارت به من...که از نوشته های بالا کاملن تو چشم میزنه....من عاشقتم!! :)❤
پسر همسایه ی عزیز!!
تقاص شکست عشقی شمارو ما نباید بدیم که برادر من..
اگه یکم فرهنگ اجتماعیتو ارتقا میدادی و ولوم آهنگو تا ماکزیموم پاره شدن پرده گوش اینجانب بالا نمیبردی شاید طرفت ولت نمیکرد!
همه ی اینا به کنار...به جون تو که نباشی میخوام دنیام نباشه (!!!) من اسم ساسی مانکنم میاد خندم میگیره...اصن وقتیم که با صدای ماتم بار میخونه "منو ندید...چه ساده باهام بد شد" و این بساطا،من اتومات تو ذهنم "موشول اینا کوجائن؟! " پلی میشه!!!
حداقل بزن بعدی...شاید ترک بعدی داریوشی چیزی بود...لااقل منم یاد بدبختیام بیفتم چارتا گوله اشک بریزم واس این بخت سیاه شده م!!
اگه سلیقه عشقیتم مث سلیقه آهنگیت باشه به درک که رفت!!
این دو روز زندگیو زهر مار خودت نکن!!یک دست جام باده رو فعلن جور کن نمیخواد دست دیگه ت به زلف یاری بند باشه!!بشکن بزن با دست خالیت!
آقا!!!!...اون وامونده رو خاموش کن تا نیومدم تو کوچه این کتاب تست زیستو نکردم تو حلقت...
پ.ن : این پسر همسایمون همون +اینه!!!!چندوقته نمیاد زیر پنجره م داد و فغان کنه سر گرل فرندش که چرا مانتو قرمزه رو پوشیده بودی،واس همین به این نتیجه رسیدم کاتیده شده رابطشون!!
پ.ن بی ربط! :شما خردادیانو پرت کن تو یه اتاق درو قفل و کلید کن...یه آهنگ داریوشم براش بذار...اگه با همون قر 180 درجه نداد من موهامو با نمره صفر میزنم!به این برکت!!
پ.ن بی ربط تر! : من صدای ایشونو دوست!بسیار دوست!ایرانیم هستن! 📎کلیپش
از هر بُعدی به قضیه نگاه میکنم.. واقعن حق ارمیا نبود!!! :|
پ.ن: بالاخره آهنگی پیدا شد که آدرنالین منِ از آهنگ جدید پاپ زده شده رو به جوش و خروش بندازه!
پ.ن 2 :اون دو تا رایی که به پانیدا میدادم حرومش باشه!^^ ...
ولی 4 تا رای تو مال خودت پسرم!به این سوی چراغ اگه نیم هزارم درصد ناراضی باشم! :)
پ.ن 3 : نیم خط پست مینویسم 48 خط پی نوشت ! :|
پ.ن 4 : همینه که هست! ^^
امروز اتفاقی تونستم برم تو میل باکس یه آیدی قدیمیم که رمزشو فراموش کرده بودم...
اولین ایمیلی که باز کردم ایمیلی بود که تاریخ تولد چندسال پیشم روش بود..28 آذر!..
اولین سالی بود که تولدم پیشم نبود...چندوقتی بود که داشت ساز دهنی یاد میگرفت..واسم آهنگ تولد زده بود و فرستاده بود...
یادمه اون روز اونقدر از شنیدن آهنگش ذوق زده بودم که دلم میخواست آهنگشو از تو اسپیکر بکشم بیرون و بغلش کنم...
خیلی خوبه که یکی از همه لحظه هات خبر داشته باشه...
بدونه روز تولدت دلتنگشی...
که حتی تولد 17 سالگیت با دوستات برنامه بچینه که وسط تولدت با کیک باب اسفنجی ظاهر شه و سورپرایزت کنه! :)
اینقدر خوب بودن واس یه نفر زیادیه!
مرسی که حتی اگه پیشم نباشی م حواست بهم هست!
شاعر جانِ من... :)